Transient tragedy by Haniyeh Mahmoudi
@haniehgram
پرواز کن روح غمگینم
به آسمان که گریختی برایم از مهر بگو
از شیوع گرم آفتاب در سلول های حیات
از ذوب شدن اشک مجسمه ها حکایت کن
در همهمه ی تند نسیم های بهار
و پیچیدن عطر یک شکوفه ی گیلاس
و شکفتن لبخند بر لب سنگی دیوار
از شکل گیری یک ستاره در آسمان دو مردمک سیاه
از دویدن جبار به جستجوی خواهران پروین
و از طلوع یک مجمع الکواکب در افق غبار
.
برایم از دریا بگو
از هیاهوی مرغان دریایی در گریز از طوفان
از نوازش تن سرد موج با شلاق باران
از صاعقه بگو
وقتی می خروشد بر صبر مرد ماهیگیر
از گل ها بگو
از تب غنچه ها در زمهریر یک پاییز
از مرگ زنبق ها زیر پای تندر زمان
از سوسن های یخ زده
و پژمردن آواز پرستوها در هراس کوهستان
.
از خزیدن زهر حکایت کن
در بی خبری رگ های زنده ی ایمان
و از هجوم موریانه وار یأس
بر قلمرو رویاهای بیدار
از تپیدن نبض آرزو بگو
آرزوهای مدفون، زیر تلی از خاکستر
و از مرگ حکایت کن
از ناقوس شوم نجات
از خشکیدن خون در آغوش رگ ها
از حبس نفس در سیاهچال ریه ها
و از انسان
از این تراژدی کوتاه
